کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در ایام اسارات

شاعر : محمود تاری     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مستفعلن فع مستفعلن فع     قالب شعر : تضمین    

اشکـم به دریـا گـردیده واصل            خون از دو چشمم ریزد به ساحل
تا بـر دل من غـم گـشـته نـائل            آن دم بـریدم من از حـسین دل


کآمـد به مـقـتل شـمـر سـیـه‌دل

آوای غــم را مـن مـی‌شـنـیــدم            در دست قاتل خـنـجر که دیدم
از قـلـب خـسـته آهـی کـشـیـدم            او مـی‌دویــد و مـن مـی‌دویـدم
او رو
به مقـتل من رو به قاتل

زنجـیـر دل را تا من گـسـسـتم            جــام بــلاهــا آمــد بـه دســتــم
از دیـدن غـم درهـم شـکـسـتـم            او می‌نشست و من می‌نـشـستم
او
روی سـیـنـه من در مـقـابل

از هـسـتی خود من دل بـریـدم            از اشک دیـده صد لالـه چـیدم
اندوه و مـاتـم بر جـان خـریدم            او می‌کـشـید و من می‌کـشـیـدم
او
خنجر از کین من ناله از دل

در مـقـتل خـون تا که رسـیـدم            ناگـه شـکـسـتـم نـاگـه خـمـیـدم
بـالای گـودال ایـنـگـونـه دیـدم            او مـی‌بـریـد و من مـی‌بـریـدم

او از حسین سر من از حسین دل

افـتـاده شـورش در خلـق عـالم            دارم دلـی در انــدوه و مــاتــم
من در اسـارت بـا قـامـت خـم           
او غرقه در خون من غرقه در غم
او روی نیـزه من پـای محـمل

از تیغ گردون هر دو خـزانـیم            چـون طـایــران بـی‌آشـیــانـیـم
در این اسـارت دامـن‌کـشـانـیم            با دشـمـن دیـن هـر دو روانـیم
مـن راه حــق و او راه بـاطـل

آیـد نـسـیـمـی از سـوی نـیــزه            بـرده دلـم را گـلـبــوی نــیــزه
رفـتـه دل مـن
  پـهـلـوی نـیــزه            رأس حـسـیـنـم بر روی نـیـزه
من هـمره سر منـزل به
منـزل

من شعله دارم در سـینه اکنون            خونین به حالم چشمان گردون
گریان ز
ماتم طفـلان محـزون            «یاسر» ازین غم دارم دلی خون
در پیـش رویم صد راه مشکل

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از روی نیزه بر من غمگین نظاره‌ای            حـرفی کـنـایـه‌ای سـخـنی یا اشـاره‌ای

پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست            کافی است بزم سوختگان را شراره‌ای


سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده‌ام            در آسـمـان به جز تو نـدارم سـتاره‌ای

دسـتم نـمی‌رسـد به سـر نـیـزه‌ات اگـر            در دست زینب است گـریـبان پـاره‌ای

یک قـتـلگـاه رفـتی و صد قـتـلگاه من            گـشـتم به هـر دیـار حـسـین دوباره‌ای

چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد            از بـحـر بـر کـنـار نـگـردد کـنـاره‌ای

با هر تکان نیزه تکان می‌خورد سرت            جانا به گوش نیزه مگـر گـوشـواره‌ای

جایش به روی صورت من درد می‌گرفت            می‌خورد تا که بر رخ تو سنگ خاره‌ای

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، مقتل تحقیقی ص ۲۶۸، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن، مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پیشانی‌ات شکست که پیشانی‌ام شکست            آئــیـنـه بـی‌خـبـر نـشـود از نـظـاره‌ای

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

بـی‌پـوشـیـه به پـیـش نـگـاه حـرامـیـان            جـز آسـتـیـن پــاره نــداریـم چــاره‌ای

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

تـو آیــۀ والـفـجـری و خـون خـدایـی            تو نـفـس مطـمـئـنه‌ای، روح دعـایـی

نـیـزه به نـیـزه زخم خورده بر تن تو            هـر نـی درون پیـکـرت دارد نـوایی


از بس که ذرّه ذرّه بودی مـاه پرسید            ای آفـتـاب هـسـتـی زیـنب کـجـایـی؟

پیکر به روی خاک مانده سر به نیزه            چـون آیـۀ مــقـطـعـه از هـم جــدایـی

دیروز بر دوش نـبی بودی و امروز            یحـیای بی‌سـر، بر سر سرنیـزه‌هایی

گرچه تو را دشمن برد منزل به منزل            تـو سـاکـن بیت لـلـه کـرب و بـلایـی

تا پُـر کـند عـطـر تو آفـاق جـهـان را            مـثـل نـسـیـم صـبــح آزادی رهــایـی

سوی تو می‌خواند نـماز غـربـتش را            بر زینب خـود کـعـبه و قـبـلـه‌نـمـایی

آرام سـازی با نگـاهی خـواهـرت را            بـا دردهـای جــان زیـنـب آشــنــایـی

وقتی که بغضی می‌فشارد حنجرش را            دیگر قـلـم می‌افـتد از دست «وفایی«

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در بین راه و شهر شام

شاعر : سجاد احمدیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل مثنوی

میان این دو کو فرقی یکی جان و یکی جانان           بگو از وحدت این دو یکی روح و یکی ریحان

تَبِ گرما و بی‌آبی ترک افتاده بر لب‌ها           یکی در قتلگه اما یکی در خیمه‌ها عطشان


جهان تاریک شد آنجا که خورشید و قمر لرزید           یکی از نیزه افتاد و یکی از ناقۀ عریان

چو آمد قافـله مردم سر بازار خـندیـدند           یکی بر روی نی نالان یکی در قافله گریان

چهل منزل کنار هم ولی قسمت جدایی شد           یکی بر نوک نی قاری، یکی در مجلس مستان

جدا شد از بَرِ زینب سر و از هم جدا گشتند           یکی در دیر راهب‌ها یکی در منزل ویران

صدای هلهله از بام شامی‌ها مصیبت بود           تصدق کردن مردم به زینب اوج غربت بود

به دخترهای زهرا خارجی گفتن عجب دردی‌ست           غل و زنجیر و بازار کنیزان جای زینب نیست

درون قافله هر کس زمین افتاد زینب مُرد           سپر شد جای دخترها سنان و سنگ و سیلی خورد

لب عطشان طفلان را به چشم خیس خود می‌دید           غمِ خار مغیلان را به چشم خیس خود می‌دید

سر دار بلا می‌زد نوای عشق را فریاد           تـمام داغ دشت نیـنوا بر دوش او افـتاد

نمی‌بیند به جز زیبایی مطلق در این غوغا           و ما ادراک ما زینب، جوابش شد سکوت ما

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تحریف وقایع عاشورا؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج حیاط خانه و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

چهل منزل کنار هم ولی قسمت جدایی شد           یکی کنج تنور اما یکی در مجلس مستان

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در مسیر کوفه و شام

شاعر : محمود تاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

دل مـی‌رود ز دسـتـم با آن سـر بـریـده           دنـبـال نـی روانـم بـا قــامـتـی خـمـیـده

من غـرق اضطـرابم در مـوج الـتهـابم           ماه به خـون خضابم از روی نی دمیده


دل می‌رود ز دستش غم می‌دهد شکستش           هر کس چو من فغانی از کودکان شنیده

طفلی ز ضرب سیلی دارد دو چشم نیلی           بر روی خار صحرا طفـلی دگر دویده

با روز گشته چون شب با آه مانده بر لب           از ابـر چـشم زینب بـاران غـم چـکـیده

گلهای من خزانند بر نیـزه خون فشانند           جز خـون دل ندارد بـاغ خـزان رسیـده

اینجا به روی نیزه سرهای لاله‌گون است           در کـربلا ولـیکن تن‌ها به خـون تـپـیده

دست ستم به گلشن غیر از شرر ندارد           گـلچین باغ عصمت جز یـاس را نچیده

بال و پـر عزیزان از تیر غـم شکـسـته           رنگ رخ یتـیـمـان از چـهـره‌ها پـریـده

گاهی به روی نیزه خون می‌رود ز سرها           گاهی کـنار نـیزه خـون می‌رود ز دیده

هـر روز ای بــرادر بـا دیـدن سـر تـو           از شـام تار زینب سـر می‌زنـد سـپـیـده

جز اشک و آه و زاری در کار خود ندارد           هر کس چو من در اینجا طعم بلا چشیده

در راه دوست «یاسر» از جان و سر حذر کن           هر عاشقی در این ره غم را به جان خریده

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در مسیر کوفه و شام

شاعر : عبدالمحسن نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

کوچه به‌کوچه پای سرت گریه می‌کنم           با لاله‌های خـون جگـرت گریه می‌کنم
از
روی نیزه بی‌کسی‌ام را ببین حسین           در این مسیر یکسره خوردم زمین حسین


حـقّم بـده اگر که شدم محـتضر حـسین           با قـاتـلـین تو شـده‌ام هـمـسفـر حـسیـن
حـق ده مرا که پیـر شدم قـد خـمـیـده‌ام           زیرا به دوش، بار جـسارت کـشیـده‌ام
دشمن به زخم داغ تو هی می‌زند نمک           هر جا که نام تو ببرم می‌خورم کـتک
وقـتـی کـه نـالـه‌ای بـزنـد، پـارۀ تـنـت           بـا تـازیـانـه می‌رسـد از راه دشـمـنـت
تا آن که از عـزیز تو دفـع خـطـر کنم           مجـبور می‌شـوم که تـنم را سـپـر کـنم
بنـگـر رسـیده اسـت به آخـر تـوان من           تـقـسـیم شد مـیـان هـمه سـهـم نـان من
دارد نشان ز پیکـر رنجـور و خسته‌ام           در این مـسـیـر نـافـلـه‌های نـشـسـتـه‌ام
در بین راه بـوده مـرا بـدتـرین عـذاب           زخـم زبـان حـرمله بر همسرت رباب
تا که به هـمسر تو غـمی بی‌امـان دهد           گاهی کمان و تیر
خودش را نشان دهد
از چشم کلّ قافـله برده هـمیـشه خواب           هـر نـیـمه شـب شـرارۀ لالایـی ربـاب

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

حـقّم بـده که پـیـرم و قـامت خـمـیـده‌ام            زیرا به دوش، بار جـسارت کـشیـده‌ام

در بین راه بـوده مرا بـدتـر از عـذاب           زخـم زبـان حـرمله بر همسرت رباب

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

گاهی به روی نیزه سری را نشان دهد           ترسم رباب از غم شش ماهه جان دهد

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهر شام

شاعر : عمار موحد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

روی نی زلف دل‌شکـن داری            قـصـد یغـمـای قـلب من داری

حسرت بوسه بر لـبم خـشکیـد            چـقَـدَر زخــم بـر بــدن داری!


جـای جـای تنت نـشـانـه‌ای از            دو هزار جنگ تن‌به تن داری

نـشـنـیـدم ز حــنـجــرت حـتّـی            شکوه‌ای، بس که خویشتن‌داری

در پـر تـیــرهـا گـره خــورده            خاطـراتـی که با حـسـن داری

تا که بـیـنـا کـنـی دو عـالـم را            خـوب شد پـاره پیـرهـن داری

بـین صـحـرا هـوای زیـنب را            روی نـی هــم مــسـلّـمـاً داری

بـس که امشب شـدم خـیـالاتـی            خواب دیدم تو هم کـفن داری!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن داستان ساربان حذف شد

دیـدم از دور ساربان می‌رفت            بـاز هـم خــاتـم یــمــن داری؟

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : طاها ملکی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

حالا که کوچک است برایت زمین من            بــالا بــمـان ســتـارۀ بـالا نـشـیـن مـن

دسـتـم نـمی‌رسـد به بـلـنـدای تـو ولـی            آهـم که می‌رسد به تو ای نـازنـین من


بر روی نیزه نیز تو را دوست دارمت            زیـبـا تـرین سـتـارۀ من بـهـتـرین مـن

افـتـاده‌ام بـه یـاد خـوش خـاطـراتـمـان            روزی که بود سـایۀ تو بر جـبـین من

حالا ببـین چه بر سرم آورده روزگار            بنشـسته‌اند شمر و سنان در کـمین من

حالا ببین که بی‌کس و بی‌یاورم حسین            هـستـند قـاتـلان تو دور و بـرم حـسین

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

یـاد بـاد آن روزهـایی که بـرادر داشتم            تکـیه‌گـاهی مثـل عـبـاس دلاور داشـتـم

عصر روزی را که شمر از من طلا و نقره برد            گریه کردم، گریه کردم، کاش اکبر داشتم


بی‌پـنـاهیِ مـرا صد بار بر رویم زدنـد            یادشان رفته‌ست روزی را که لشکر داشتم

داد می‌زد حرمله پشت و پناهت را زدم            حـالـتی از حـالت عـبـاس بـدتـر داشـتم

یاد من آورد زهرا را رقیه تا که سوخت            خاطـری از خاطـر آتش مـکـدر داشـتم

چـادرم را بر کـمر بـستم مـیان قـتلگـاه            پیکرت را از میان خاک و خون برداشتم

من خجالت می‌کشیدم از تن صد پاره ات            چون به ظاهـر جـسم سالم ای بـرادر داشتم

قتلگـاهت را رها کردم دویدم خـیمه‌گاه            با خودم یک کاروان بانو و دختر داشتم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور  حفظ بیشتر حرمت اهل بیت و انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

من خجالت می‌کشیدم از تن عـریان تو            تو برهنه بودی آنجایی که معجر داشتم

ذکر مصائب کاروان اهل بیت علیهم السلام در مسیر شام

شاعر : محمود تاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

ز نخل مصطفی چیدند بی‌رحمانه حاصل‌ها           چقدر آتش ازین مجمر خدا، افتاد بر دل‌ها

نباشد سخت‌تر زین مرحله از بعد عاشورا           که باید چشم ما افتد به چشم خیل قاتل‌ها


به روی ناقه عریان نشسته کوهی از ایمان           که افتاده به دست و پای او زنجیر باطل‌ها

به گل افتاده اکنون قافلهای ساربان بنگر           ز اشک زینب کبراست مانده ناقه در گل‌ها

برای آن که ننشیند به قلب داغداران غم           ز روی نیزه می‌تابند سرها سوی محمل‌ها

سری بر نیزه و زینب کنارش، نیست اندوهی           کنار دوست آسان می‌شود اینگونه مشکل‌ها

رود منزل به منزل کاروان با داغ عاشورا           خداوندا درین وادی چه دلگیرند منزل‌ها

» شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل           کجا دانند حال ما سبکـباران ساحل‌ها»

به خط عشق «یاسر» می‌نویسد روی لوح دل           نباشد هيچ نُقـصانی میان جمع کـامل‌ها

: امتیاز

مناجات با امام و زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای کـشتی نجـات بـشر دسـتمان بگیر            مائـیم غـرق موج خـطر دستمان بگیر
بر ما که در کـمـین بـلا گـیر کـرده‌ایم            با چـشم مرحـمت بنگـر دستمان بگیر


شیعـه کم و محـب گـنهـکـارتان زیـاد            درهم محب و شیعه بخر دستمان بگیر
ما؛ ای ‌حسین، مسلم و هانی نمی‌شویم            ما و هـمین دو دیـدۀ تر دستـمان بگیر
از
دست غیر دشنـۀ دشـنام می‌خـوریم            از دست دوست خون‌جگر دستمان بگیر
راهی که پیش روست، دراز است و پای لنگ            ای روی نیزه رفته سفر دستمان بگیر
زینب اشاره کرد به سر، گفت: یا حسین            ای بر خـیام سایـۀ سر دسـتـمان بگیر
از قـامت رشـیـدۀ زن‌هـای خـیـمـه‌ات            جز سایه‌ای نمـانـده اثر
دستـمان بگیر
رو کرد بعـد بر سر عـباس و گفت آه            ماه مـنـیر، قـرص قـمر دستـمان بگیر
هـم قـلـب داغ دیـده مـا را نـظـر نـمـا
            هم بر رخ سه‌ساله سپـر دستمان بگیر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هـم بـر لبـاس پـارۀ ما سـایـه‌سار باش            هم بر رخ سه‌ساله سپـر دستمان بگیر

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : محمد رضا شرافت نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

حال ما در غـم عـظمای تو دیدن دارد            در غـمِ تشنگی‌ات اشک چکـیدن دارد

تو بخوان باز بخوان باز که از لب‌هایت            صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد


چقـدر بـوی غم و مـوی پریـشان آورد            از سر نیـزه نـسـیـمی که وزیـدن دارد

خـیزران بر لب تو می‌زند آتش بر دل            مـی‌کـشـم آه کـه ایـن آه کـشـیـدن دارد

گاه گاه از دل آشـفـتـۀ خـود می‌پـرسـم            غنچه‌ای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟

عـیـد قـربان شـده و نـوبت تو شـد امـا            خنجـر این بار چرا قصد بریدن دارد؟

کـاروان تـو کـجـا و مـن خـسـتـه، امـا            دل من هم به خـدا شـوق رسیـدن دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

چقـدر بـوی دل و مـوی پریـشان آورد            از سر نیـزه نـسـیـمی که وزیـدن دارد

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : مرتضی رضایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مـنت گـذار بـر سـر زیـنب هـلال مـن            از شـوکـت شـمـاست تـمـام جـلال من
شـاهـا تـمـام دار و نـدارم ز دیـگـران            ای ماه روی نیزه سـواره، تو مال من


من پر فقط به صحن و سرای تو می‌زنم            دشمن خـیال کرد که بشکـسته بال من
کـروبـیـان چو آدمـیـان لاف می‌زنـنـد            
عاشق کجا؟ که هست؟ کسی در مثال من
من کوه عصمتم ندهم معجرم ز دست            کو دیـده تا نظـاره کـند بر جـمال من؟
خواهم که فال گیرم و مصحف که پاره است            آتش به لب گـرفـت ز تـعـبـیر فال من
گفتی اسارت است و غریبی به روی چشم            گفتی بنات من همه اندر کـفال من
گـفـتی غـم رقیه و دل شـوره‌ام گرفت            باشد، غمش کشم به قد همچو دال من

گفتی یهود و شام؛ حسین از خودت بگو            گفتی که هیچ؛ هیچ فقط هست قتال من

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع تغییر داده شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

گـیرم گـرفـتـه‌اند ز سـر مـعـجـر مـرا            کو دیـده تا نظـاره کـند بر جـمال من؟

بیت زیر به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی و مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج حیاط خانه و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

شاها نبـود رسم که مخـفی ز من کنی            اصلا نبـود فکـر تـنـور در خـیـال من

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : محمد حسن بیات لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقـتی که از مقـابـل چـشـم تـرم حسین            رفتی شده‌ست مرگِ خودم باورم حسین
با اینکه تـازیـانه پـرم را شکسته است            اما هـنوز دور و بـرت می‌پـرم حسین


تو دائـمـاً به فـکـر من و قـلـب پـاره ام            من هم به فکر غارت انگشتـرم حسین
قـدّم اگر خـمـیـده شده بـی‌دلـیـل نیست            بر شانه بـار داغ تو
را می‌بـرم حسین
با خطبه خوانی‌ام همه را سرخ می‌کنم            با سـوز آتـشـیـن تب حـنجـرم حـسـین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تو دائـمـاً به فـکـر من و مـعـجر مـنی            من هم به فکر غارت انگشتـرم حسین

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : محمد رضا محمدی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خورشید روی نیزه مسیحای من سلام            بالای نـیـزه، غـرق تمـاشای من سلام
از
حال من مپرس که از پیـش بـدتـرم            ای یار خوش نشین و دلارای من سلام


تو روی نیـزه هستی و من داغـدار تو            خاک است خاک، منزل و ماوای من سلام
گـوید به نـاز دخـتر تو گـاه؛ عمه جان            قهرم؛ رسان به محضر بابای من سلام
جسمت به
کربلا و سرت روی نیزه‌ها            گشته وصال این دو، معمای من سلام
از
روی نیزه گاه به من هم سری بزن            گاهی ببین کجا شده سُکـنای من سلام
از حال خانمان تو، این گویمت حسین            خوردند آب بعد تو، منهای من... سلام
گویم که(ناعـمم) مکـنم رد ز درگهـت            از راه دور آمــدم، آقـــای مـن ســـلام

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سارا جلوداریان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟            با آن قـد و بـالای سـپـیدار، چه کردند

از چـاه بپـرسـید، هـمان چـاه مـقـدس!            با مـاه، همان ماه شب تار چه کردند؟


اصـلاً بـگـذاریــد خــود آب بـگــویــد            با چشم و دل و دست علمدار چه کردند؟

اصلا بگـذاریـد، که خـورشـید بگـوید            خورشید! بگو با سرِ سردار چه کردند؟

نیـزار گـواه است که با خوب‌تـرین‌ها            این قـوم خـطا رفـتۀ تاتـار چه کردند؟

بیعت‌شکنان، نقـشه کـشـیدند و دوباره            بـا ذرّیـۀ حـیــدر کــرار چـه کـردنـد؟

ای قـامتِ افـراشـتـه در سجدۀ بـسـیار            لب‌های عطش با تب بسیار چه کردند؟

نـیـلـوفـر پـژمـردۀ شـب‌هـای خـرابـه!            با بغض تو ای ابر سبکبار چه کردند؟

در ماتـم شـمع و گل و پـروانه و بلبل            ای اشک به یاد آر، به یاد آر چه کردند

در طاقـت من نیست که دیگـر بنویسم            بـا قـافـلـه و قـافـلـه‌سـالار چه کـردنـد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر

شاعر : محمد جواد غفورزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

من ماندم و مرغ سحر و نوحه‌گری‌ها            اندوه پـرسـتـو، غـم بـی‌بـال ‌و پـری‌ها
من ماندم و هشتاد و چهار آیۀ عصمت            با طعـم اسیـری و غم خون جگری‌ها


من خواهر خورشید به خون خفتۀ عشقم            بـاید که بگـیرم خـبر از هـم‌سـفـری‌ها
در این شب تاریک خـدایا! کمکـم کن            تـا راه به جـایـی بـبــرد، راهـبـری‌هـا

خون شهدا ریخت، در این دشت بلاخیز            تا خـشک شـود ریـشـۀ بـیـدادگـری‌هـا
تا صاعـقـۀ ظـلـم و سـتـم را ببـرد باد            تبـدیل به فـریـاد شد این
نوحـه‌گـری‌ها
ای خـون شما
آبـروی چـشـمۀ تـوحـید            ای چــشـم شـمـا آیـنــۀ حـق‌نـگـری‌هـا
عباس علمدار! تو همت کن و برخـیز            تا سهم شـقـایق نشود خـون جگـری‌ها
ای ماه شب چارده‌، امشب به کجایی؟            جـان بر لب من‌ آمـده از بی‌خـبـری‌ها

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ شایسته نیست اهل بیت را با الفاظی چون آواره، بیچاره و ... یاد کنیم و این الفاظ دون شأن اهل بیت است

من ماندم و هشتاد و چهار آیۀ عصمت            در سـایـۀ آوارگـی و دربــه‌دری‌هـا

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

هلالِ مـاه بودن با تو و قـدِّ کـمان با من            برای حفظ این پرچم امیر عشق جان با من

تلاوت کن قیامت را که منبرها به پا خیزند            بخوان یَحیای من آیات را تفسیر آن با من


تو سایه‌سار زینب باش حتی بر روی نیزه            حـسینی کردن آزادگان این جهـان با من

قسم بر آن محاسن که خضابش کرده خاک و خون            بدان بر خاک تیره بُردن این دودمان با من

اگر چه آیـه هایت را صدای هلهـله بُرده            میان لشگر سرمست‌ها، صد دل فغان با من

اگر از نیزه افـتادی بیا فـوراً در آغوشم            بیا تو، تازیانه خوردن از دست سنان با من

حریف اشک‌ها و بی‌قراریَش نخواهم شد            رقیه با تو، دلداریِ جمع دخـتران با من

تو هر کس را که می‌خواهی شفاعت کن ولی بگذار            شکایت کردن از خولی و شمر و خیزران با من

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می‌روی نیـزه نشـینم کمی آهـسته برو            تا تو را سیـر ببـیـنم کمی آهـسته بـرو

از رد بوسۀ من نـیـزه نـشین‌ت کردند            اسب‌ها رد شده و نقـش زمینت کردند


از سر نی به من و قافله احسان کردی            صورتت را سپر سنگ نوازان کردی

من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم            لحظه‌ای نیست که چشم از سر تو بردارم

همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی            روی نی دور سر قافـله می‌چـرخـیدی

من و یک قافله کودک، همه سیلی خورده            خـواهـرت آینـۀ توست، اگر پـژمـرده

جان نمانده‌ست حسینم به تنم اما حیف            تا حـد مـرگ سـپر شد بـدنـم اما حیف

صورت کودک تو سوخت، خجالت زده‌ام            ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده‌ام

خنده‌ای مست به دنبال عذاب آمده است            باز هم حرمله با کاسه‌ای آب آمده است

گله‌ای نیست از این زخم از این تنهایی            ما ندیـدیـم در این مرحـله جز زیـبایی

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا، زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حسین صیامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آمد دوباره رو به روی من سرت حسین            قـربان زخـم‌های روی حنجرت حسین

از غــارت خــیــام نـگـفـتـم بــرای تـو            شـاید بـگـویم و نـشـود بـاورت حـسین


از عـلقـمه به بعـد نـخـوابـیـده‌ام هـنوز            افتاده دست من عـلم لـشکـرت حـسـین

او تـشـنه شـنـیدن و تو گـرم خـوانـدنی            قرآن بـخـوان برای دل مادرت حسـین

از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام            سنگ تو را به سینه زده خواهرت حسین

از روی نی سکینه خود را خطاب کن            چیزی نمانده جان بدهد دخترت حسین

پیـغـام تو به گوش جهـان می‌رسـد بلی            بانگی رساست حنجره اصغرت حسین

حالا زمان گـذشـتـه ولی مـوج می‌زنـد            بر دوش عاشـقان عـلم لشکـرت حسین

سیـنه به سـینه داغ تو را ارث بـرده‌ایم            زانـو به زانـوئـیـم پی مـنـبـرت حـسین

بــا جــیـفـهٔ دو روزهٔ دنــیــا و آخــرت            مرگا اگر مـعـامله کـردم سـرت حسین

گفتم «سر» آن سری که به نیزه سوار شد            اما نگفـتم اینکه چه شد پیکـرت حسین

ما زنـده‌ایم و روضهٔ گودال خـوانده‌اند            ما را ببخش جان علی اصغرت حسین

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا، زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : چهارپاره

چه‌کنم این‌قـدر احسان و محبت را باز            تابه‌کی شکر کنم این‌همه نعمت را باز
رزق‌من تربت اصل تو نگردید حسین            می‌کـشم منّت جـاروکـش هیئت را باز


من اگر گـریه به غـم‌های تو آقا نـکـنم            خویش را در دل زهرا به‌خدا جا نکنم
پـدرم خـادم ‌تـو، مـادر‌ مـن خـادمـه‌ات            ناخـلـف باشـم اگر نـوکـریت را نـکـنم

دلم از روز ازل تنگ تو بوده‌است حسین            به لبم ذکر تو، آهنگ تو بوده‌است حسین
در صف سینه‌زنان این‌همه سال از عمرم            آن چه بر سینه زدم سنگ تو بوده‌است حسین

ای کـه در آیـنــۀ جــام بــلا رب دیــده            خـمـره‌ای از شـرر و داغ لـبـالـب دیده
دیـده‌ای تـو تـن صـد ‌پــارۀ اکـبــر امـا            کس ندیده‌است به‌خود آنچه که زینب دیده

پـای ‌نی دیـدن حـال سـر تو پـیرم کرد            روی‌نی، وضعیت حـنجر تو پیرم کرد
در مسیری که سرت را همه با سنگ زدند            پـیـری زودرس دخـتـر تـو پـیـرم کرد

تو شـرار دل افـروخـتـه را می‌فـهـمـی            چون خودت سوخته‌ای، سوخته را می‌فهمی
ای‌که نی پیرهنت را به تنت دوخته است            به تـنـم پـیـرهـن دوخـتـه را می‌فـهـمی

: امتیاز